آمار
وب سایت:
دو آوا ره تنهای سرگشته بودیم
،
رها، در گذرگاه هستی
بگذار درد دلم را با
مردمان عاشق بگویم
پدر عشق بسوزد که در آمد پدرم
چه خوش لحظه هایی که:
می خواهمت
را
به شرم و خموشی ـ
نگفتیم و گفتیم
دو آوا ره تنهای سرگشته بودیم
،
رها، در گذرگاه هستی
،
به سوی هم از دورها پر گشودیم
چه خوش لحظه هایی که هم راشنیدیم
چه خوش لحظه هایی که درهم وزیدیم
چه خوش لحظه هایی که درپرده ی عشق
،
چو یک نغمه ی شاد، باهم شکفتیم
چه شب ها، چه شبها ........
که همراه حافظ.....
در آن کهکشان های رنگین
نرگس و نسترن و یاس و نسرین
،
از بسیاری شوق و شادی نخفتیم
و چه تلخ است ایام جانسوز و
عاشق کش جدایی
.jpg)
چون نگاه آخرین تو در جدایی
به من این چنین تسلی می داد
می گفت که بعد ار این به خوابم بینی
پنداشت که بعد از او مرا خوابی هست
بگذار درد دلم را با
مردمان عاشق بگویم
پدر عشق بسوزد که در آمد پدرم
.GIF)
نظرات شما عزیزان:
خبرنامه وب سایت:
